قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه،

میان شاگردان قرعه کشی شود.

معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد

تا قرعه کشی کنند.

وقتی نام حسن درآمد،

خود آقا معلم هم خوشحال شد.

چرا که حسن به تازگی یتیم شده و

وضع مالی اش اصلا خوب نبود.

وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد؛

روی همه ی آنها نوشته شده بود:

حسن...

"مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را از یاد نبریم"

نظرات شما عزیزان:

**✯ELAHE✯**

ساعت16:30---27 خرداد 1394

- [ایمیل]

وبت عاااااااااالیه توپه توپه
پاسخ:فداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات...لطف داری

♠❤♠MAHTAB♠❤♠

ساعت22:20---26 بهمن 1393

[وب سایت] - [ایمیل]

دیروقته بروز نکردید...روزاتون رنگین آقاشادمهر
پاسخ:گرفتاریم ولی چشــــــــــــــممم....روزاتون آفتابی مهتاب خانوم

ghazal

ساعت16:26---24 آذر 1393

[وب سایت]

روزهای رفته

به چوب کبریت های سوخته می مانند

جمع آوری شده در قوطی خویش

هر کاری می خواهی بکن

آن ها دوباره روشن نمی شوند

و روزی سیاهی آن ها دستت را آلوده می کند

روزهای چوبی ات را باید از همان آغاز

بیهوده نمی سوزاندی ..

❤ƬƛƦԼƛƝ❤

ساعت18:19---17 آذر 1393

[وب سایت]

دیروز حوصلم سررفته بود, رفتم سراغ گوشی پسرخالم اسم دوست دختراشو با هم عوض کردم.
الان دیگه دوست دختر نداره
مریض نیستماااااااااا........ حوصلم سر رفته بودlaugh

♠❤♠MAHTAB♠❤♠

ساعت12:51---17 مهر 1393

[وب سایت] - [ایمیل]

خدایی عکسای وبت عااااااااااااااااااااااااااالی ه مثش تو لوکس بلاگ وجود نداره
پاسخ:فدات بشم عزیزم...شما لطف داری

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: